نام کتاب: #در_کافهی_جوانی_گمشده | نویسنده: #پاتریک_مودیانو | مترجم: #ساسان_تبسمی| #نشر_افق | ۱۸۲ صفحه
.
یادداشت من:
'لوکی' که یه دختر زیباست، وارد یه کافه که پاتوق جوونهای فرانسوی عه میشه و دل همه جوونها رو میبره و هرکدوم به تحلیل زندگیش میپردازن. هرکی یه چیزی میگه و انقدر فضا پیچیده میشه که زندگی لوگی رو مثل کلاف سردرگم میکنه. این اثر برندهی جایزه #انتر_آلیه و #انتر_لیبر شده.
.
برشی از متن:
بوب استورم مزیت انکار ناپذیری در سه زمینه و زبان مختلف از دنیای شعر، یکی بهتر از دیگری آشنایی داشت، انگلیسی، اسپانیایی و فلاماند ... همانطور ایستاده جلوی پیشخوان بار، ستیزه جویی ادبی اش را با من آغاز کرده بود:
I hear shadoway horses, their long means a-shake
صدای لرزش یال اسبانی را میشنوم که پرهیبشان پیدا بود
یا این شعر اسپانیایی:
Come todos los muertos que se olvid on en un monton de perros apagados
آن گونه که مردگان به نسیان میسپارند تلی از سگهای خاموش را
و یا فلاماند:
De burgemeester heeft ons iets misdaan.
Wij leerden, door zijn schuld, het leven haten
عالی جناب شهردار در حق ما بدی روا داشت، پس گناهِ نفرت ما از زندگی، بر گردن اوست
بازدید : 957
دوشنبه 4 اسفند 1398 زمان : 10:14